محل تبلیغات شما



بمناسبت اولین سالگشت عروج ملکوتی عالم ربانی و سید جلیل القدر مرحوم حاج آقا سید مجتبی خولنجانی این فیلم کوتاه که مربوط به تحویل سال ۱۳۸۴ مصادف با اربعین حسینی در خولنجان می باشد تهیه و تولید شده است.

مدت ۶:۳۸ثانیه

 

مشاور تولید: فرامرز عسگری

 

دستیار تهیه: آرزو غفاری

 

باهمکاری: موسسه ی تصویری انعکاس هنر

 

کاری از : سیدمحمدعلی

 

فروردین ۱۳۹۹

 

نمایش در : Apart.com/smamousavi

 


این نماهنگ بمناسبت نیمه ی شعبان ۱۳۹۹ تهیه و تولید شده است و همانند نماهنگ حدیث نفس که در نیمه ی شعبان سال گذشته تولید شد از نگاهی دیگر به موضوع انتظار پرداخته است .

شعر از: آقای میر حسینی 

مشاور تهیه : خانم محمدی 

دستیار تهیه :خانم غفاری 

مدت : ۲:۴۱ثانیه

تماشای آن در کانال آپارات :

Apart.com/smamousavi


گر نباشد حیا و درک و شعور

آدمی طعنه می‌زند به ستور

جانِ انسان که تربیت نشود

آدمی گاو می شود به مرور

حَیَوانی پلشت و نکبت بار

که فقط می توان از او شد دور

می چرد هرچه را که می بیند

وانگهی گند می زند در سور

تن، تنومند و طبع ایشان پست

چشم بینا و ذوق ایشان کور

گر که خدمت کند به قصد ریاست

ور عبادت کند ، به نیّتِ حور

گر دهان وا کند به دُر سُفتن

متنفر شویّ و او منفور

فی المثل گر رود به گورستان

دم به دم رم کنند اهل قبور

بارها دیده ام من ایشان را

از قضا آدمی ست بس مشهور

 


یکی از اقوام تعریف می کرد که روز تاسوعا رفته بود در مسجدی که خیابان جنب آن را بسته و عزاداران در آنجا نماز جماعت اقامه کردند . می گفت:من هم در خیابان نشسته و نمازم را به جماعت خواندم .

بعد که خدمت یکی از ون بزرگوار رسیدم و شرکت در مراسم ونماز را تعریف کردم ایشان با تعجب پرسید : خیابان را برای مراسم بسته بودند؟!  نمازت را آنجا خواندی؟! گفتم: بله 

ایشان با ناراحتی گفت : نمازت اشکال دارد ! گفتم : چرا ؟

آن گفته بود راه عبور ومرور مردم را بستند و هرچند برای عزاداری بوده ولی مردم را به زحمت انداختند واین نماز صحیح نیست ! 


امروز پانزدهم مهرماه است .!

سی و هشت سال پیش در چنین روزی ،عید قربان بود.!

من هشت سالم بود .!

اتفاق خاصی نیفتاد .!

 فقط دو برادر به همراه تعداد دیگری که همه هم جوان بودند.! 

گردنه ی لاشتر هم در پانزدهم مهر ۱۳۶۰ دیدنی بود چرا که جمعی از اهالی. انجا جمع شده بودند که مانع عبور خودروی جنازه. !

سی وهشت سال خانوادگی در صندوقچه خاطره ها نگه داشتیم اجازه بدهید همچنان در همان مخفیگاه باقی بماند . !

شاید روزی ،دست روزگار پرده از آن بردارد.!

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.!


امروز عید بزرگ و خجسته ی غدیر است و همین مناسبت فرصت خوبی بود که به افرادی که در مخاطبینم بودند پیام تبریکی ارسال کنم اما اتفاق جالبی که بعد از آن پیش آمد کرد شگفت زده ام کرد .

بعد از ارسال پیامک ها ظاهرا تعداد کمی شناختند و بسیاری دیگر می پرسیدند :

ببخشید شما ؟! 

از این جالب تر اینکه بعد از معرفی باز می پرسیدند : 

کدام ؟! 

وقتی دیدم دایره ی افرادی که بیاد نمی آورند بیشتر شد ناگزیر از نشانی دادن جهت شناختن اینجانب خوداری کردم و سوال آنها را بی جواب گذاشتم !

تنها نزدیک دوسال بخاطر کسالت دور بودم  و چه زود  انسان فراموش می شود و غیبت انسان به یک عادت تبدیل می شود و نه سراغی ونه احوالی گویی انگار در این دنیا وجود خارجی نداشتی !


انتخاب رشته و شغل یکی از دغدغه‌های والدین و فرزندان آنها ست  و لی در مواردی دیده می شود که مافکر می کنیم اراده ی ما همه چیز را در بر می گیرد و دیگر بفکر نیستیم که آیا این فرزند ما شایستگی لازم برای برخی کارها را دارد یانه؟ 

بعنوان مثال ؛ حتما همه ی ما دیده ایم که گاه بخاطر اسم ورسم و ازجنبه ی مالی افراد دنبال قبولی در آزمون پزشکی هستند و دیگر فکر نمی کنیم آیا این جوان شایستگی این امر را دارد یا نه ؟! چراکه اگر نداشته باشد با جان بیماران بازی می کند ! امروز پزشکان ارزشمند و شایسته در جامعه کم نداریم اما از آن طرف هم پزشکانی داریم که تخصص هم دارند اما بخاطر نبود شایستگی لازم در تعهد و اخلاق انسانی و. بیمار را به کام مرگ می کشاند و خانواده متوفی را بامشکلاتی مواجه می کند.

کاش به این رشته بعنوان پُز دادن و منبع ثروت نگاه نمی کردیم . 

کاش رشته ی پزشکی از مشمول سهمیه »خارج می گشت.

و کاش تنها افراد شایسته وارد این مقوله می شدند.


 دو روز پیش به مقبره ی مرحوم پدرم رفتم . معمولا بعد از آن به اصفهان برمی گشتم ولی آن روز  تصمیم گرفتم که همانند قبل از بیماری به عمو و عمه ی عزیزم که در بستر بیماری هستند سری بزنم و رسم عیادت وصله رحم را ادا کنم و خدا را شکر این مهم انجام شد و خیلی حس خوب و انرژی مثبت گرفتم .  یادم آمد که در زمان حیات مرحوم پدرم وقتی خانه ی یکی از اقوام می رفتم و بعد به ایشان می گفتم کجا بودم ،برق شادی را در چشمان پدرم می دیدم و با کلماتی زیبا تشویقم می کردند . 

قدر  بزرگترها را بدانیم که این ها برکت زندگی ما هستند .


یادمه هنگامی که مشکلی پیش میامد ایشان به من می فرمودند صدتا صلوات برای مادر امام زمان بفرست ان شاءالله حل خواهد شد.

 

گاهی شاهد بودم به افرادی که اهل تهجد و شب زنده داری بودند می فرمودند : در قنوت نماز وتر اللهم اغفر سید مجتبی» را یادت نرود .

بارها شاهد بودم در مراسم احیای شب های قدر یا در جلسات خانوادگی زیارت آل یاسین ویا در هنگام روضه خواندن، خودشان بیشتر از همه گریه می کردند.

 در مجالس عقد ؛ هنگام اجرای صیغه ی عقد اول دعای فرج را  می خواندند ودر پایان هم می فرمودند: چون در این لحظه دعا مستجاب است دعا کنیم وبرای فرج امام زمان  و بعد برای خوشبختی عروس و داماد دعا می کردند.

بنظر من ایشان عارف بسیار گمنامی بودند که هیچ وقت شناخته نشدند.

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گوناگون امید نجوان يادداشت‌های يك دهه چهلی